فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

رزیتا کریمی

تصویر تست
تصویر تست

 رزیتا کریمی

 

ترافیک
هـرچند که اخم هــای تو شیرین است

این شهر بخواهی و نخواهی این است

تقصیــر ز بدقــولی مــن نیسـت عـزیـــز

تقصیــر از این ترافــیک سنگیـــن است

2

درس دنیا
راحت نشستی زیر پایش مرد این زن را

راحت گرفتی مرد هم آغوش این تن را

 

عمری برایم دانه می پاشید از عشقش

خوردی و رفتی دانه های مست ارزن را

 

طوفان شدی بین من و او عشق را بردی

ناعادلانه دور کردی از سرش من را

 

از دوستی تنها خیانت را بلد بودی

یک شب گرفتی ناگهان از پشت, گردن را

 

جرمم وفا بود و وفا بود و وفا بود و…

حالا کشیدم دردهای روح بیژن را

 

دنیا به من بسیار درس زندگی آموخت

آموختم این بار رسم دل شکستن را

3

بی وجدان!
نه می پرسی نشانم را، نه از حالم خبــر داری

بگــو و راحتـم کن که به غیــر از مــا نظـــر داری

 

لـــب بــام خیــال تـو کبـــوتــر بچــه ای بـــودم

مــرا راحــت پـرانـدی و نگفتــی بــال و پــر داری؟

 

شبی میرانی ام، یک شب، به گوشم عشق میخوانی

کجـای قصـه ای آخر؟ چه فکــری توی سـر داری؟

 

پریشــانی، مبـادا کـه بـه نفــرین تـو برخیــزم

بس است این بچه بازی ها، تو وجـدان هم مگر داری؟!

 

درختی خشـک و بی روحـم بزن بر ریشــه ام تیشــه

کـه ایـن را خـوب می دانـم بـه دستــانت تبــر داری…

4

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آتش بزن مرا که به فردا نمی کشم

پیر محله کف به دف, پنجه به پوست می زند/ یا ز تو شکوه می کند, یا در دوست می زند

 

ترافیک
هـرچند که اخم هــای تو شیرین است

این شهر بخواهی و نخواهی این است

تقصیــر ز بدقــولی مــن نیسـت عـزیـــز

تقصیــر از این ترافــیک سنگیـــن است

 

نوشته شده در دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳٩٢ساعت ۱:٤٠ ‎ب.ظ توسط رزیتا کریمی (آبجی) نظرات (12)
 
درس دنیا
راحت نشستی زیر پایش مرد این زن را

راحت گرفتی مرد هم آغوش این تن را

 

عمری برایم دانه می پاشید از عشقش

خوردی و رفتی دانه های مست ارزن را

 

طوفان شدی بین من و او عشق را بردی

ناعادلانه دور کردی از سرش من را

 

از دوستی تنها خیانت را بلد بودی

یک شب گرفتی ناگهان از پشت, گردن را

 

جرمم وفا بود و وفا بود و وفا بود و…

حالا کشیدم دردهای روح بیژن را

 

دنیا به من بسیار درس زندگی آموخت

آموختم این بار رسم دل شکستن را

 

 

نوشته شده در جمعه ٢٥ اسفند ۱۳٩۱ساعت ٤:٢٧ ‎ب.ظ توسط رزیتا کریمی (آبجی) نظرات (35)
 
بی وجدان!
نه می پرسی نشانم را، نه از حالم خبــر داری

بگــو و راحتـم کن که به غیــر از مــا نظـــر داری

 

لـــب بــام خیــال تـو کبـــوتــر بچــه ای بـــودم

مــرا راحــت پـرانـدی و نگفتــی بــال و پــر داری؟

 

شبی میرانی ام، یک شب، به گوشم عشق میخوانی

کجـای قصـه ای آخر؟ چه فکــری توی سـر داری؟

 

پریشــانی، مبـادا کـه بـه نفــرین تـو برخیــزم

بس است این بچه بازی ها، تو وجـدان هم مگر داری؟!

 

درختی خشـک و بی روحـم بزن بر ریشــه ام تیشــه

کـه ایـن را خـوب می دانـم بـه دستــانت تبــر داری…

نوشته شده در یکشنبه ۱٢ آذر ۱۳٩۱ساعت ۱٠:٢٢ ‎ق.ظ توسط رزیتا کریمی (آبجی) نظرات (22)
 
بی گناه
هرچند خطا نکردم اما رنجید

هربار به گریه های من می خندید

آنقدر برید و دوخت تا آخر دست

من را به گناهی که نکردم بخشید!!

نوشته شده در سه‌شنبه ٢٥ مهر ۱۳٩۱ساعت ۱٢:٤٥ ‎ب.ظ توسط رزیتا کریمی (آبجی) نظرات (19)
 
ماهی رمضون (طنز با لهجه اصفهانی)
قبل از هرچیز شعری که دوسال پیش نوشتم و به استاد محمدرضا شجریان تقدیم کردم رو به خاطر عشقی که به استاد دارم دوباره مینویسم:

 

زهر، در جام صدایش ریختند

ناسپاسی کرده و بگریختند

تا سیاست هایشان کاری شود

ربّنایش را به دار آویختند…

 

ماهی رمضون:

دوباره ماهی رمضون دوباره ماهی گشنگی

ناهار خورش دل ضعفه وا تا دمی افدار تشنگی

 

یکی میگد روزه خُبٍس بیگیر دادا ثواب دارٍد

یکی میگٍد وَخی عامو معده ما پیچاتاب دارٍد

 

همه چشا ضعیف میشِد همه سرا درد میکوند

چاخان میکونیم خُب دُرُس امّا خدا که میدوند

 

یکی میگٍد گُشنٍم میشٍد یکی میگٍد برام بَدِس

خلاصه اِصوانی دادا در رفدَنا خُب بَلَدِس

 

یکی میگِد مریضما یکی میگد جون ندارم

خودمونیما! خدا میگِد: پَ چرا مهمون ندارم؟!

 

هرجا که مهمونی باشِد اصوانی کم نیمیارِد

امّا تو مهمونی خدا اَستَغفرُاللّه کار دارِد

 

غصّه نخور اوسّا کِریم هرچی که مهمون کم باشِد

بیریزا بپاش کمتِرِسا خرجی اَلِکی نیمیشِد!!

پی نوشت:

افدار: افطار

وخی: بی خیال، بلند شو

چاخان: دروغ

پَ چرا: پس چرا

5

ارزش عشق
دیـوانـه… بـه تنهـــا شـدنـش مـی ارزد

شهــوت, به زلیخـــا شـدنـش مـی ارزد

بگــذار کـه من ســوژه ی مــردم باشـم

ایـن عشـق به رسـوا شـدنش می ارزد