توصيف آرايه:
تشبيه در اصطلاح علم بيان آن است كه چيزى را به چيز ديگرى مانند كنند. مانند:
دلا جام و ساقىّ گلرخ طلب كن | كه چون گل زمانه بقايى ندار |
كه در آن زمانه به گل تشبيه شده است در عدم بقاء. زمانه را مشبّه، گل را مشبّهبه،
عدم بقاء را وجه شبه و حرف چون را ادات تشبيه نامند.
مراد از« تشبيه اصطلاحى» در علم بيان، تشبيهى است كه به صورت« استعارۀ تحقيقيّه» يا
« استعارۀ بالكنايه» يا« تجريد» نباشد.
[ استعارۀ تحقيقيّه] مانند: شيرى را در حمام ديدم-( رَأَيْتُ أَسَداً فِي الْحَمَّامِ)
[ استعارۀ بالكنايه] مانند: مرگ چنگالش را فرو برد-( أَنْشَبَتِ الْمَنِيَّةُ أَظْفَارَهَا)
[ تجريد] مانند: در ملاقات با زيد به شيرى برخورد كردم-( لَقِيتُ بِزَيْدٍ أَسَداً)
طرفين تشبيه
« مشبّه» و« مشبّهبه» را طرفين تشبيه گويند. طرفين تشبيه يا هر دو حسّى هستند يا هر دو عقلى و يا مختلف.
بدين توضيح كه اگر وجه شبه، حسى باشد، مشبه و مشبهبه آن فقط
حسى است ولى اگر وجهشبه، عقلى باشد، مشبه و مشبهبه آن، به يكى از صورتهاى
زير خواهد بود:
1. مشبه و مشبهبه هر دو حسى.
2. مشبه و مشبهبه هر دو عقلى.
3. مشبه، حسى و مشبهبه، عقلى.
4. مشبه، عقلى و مشبهبه، حسى.
محسوس الطرفين: چيزى حسى است كه قابل احساس به يكى از حواس ظاهر
باشد. مانند:
چون سايه فتادهام به پايش | آيا بُوَدم كه دست گيرد؟ |
كه در آن شاعر خود را به سايه تشبيه كرده كه او و سايه هر دو حسى هستند.
معقول الطرفين: مراد از عقلى آن است كه حسى نباشد.
بگرفت كار حسنت چون عشق من كمالى | يا رب مباد هرگز اين هر دو را زوالى |
شاهد در بيت« كار» است كه تشبيه شده است به« عشق» كه هر دو عقلى هستند- بايد
توجه داشت كه« حسن» خود حسى است اما كار حسن عقلى است.
مشبَّه حسى و مشبَّهبِه عقلى:
ميى دارم چو جان، صافىّ و صوفى مىكند عيبش | خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد روزى |
كه در آن مشبهِ حسى، مى است و مشبهِ عقلى، جان.
مشبَّه عقلى و مشبَّهبِه حسى:– در تشبيه معقول به محسوس- مانند:
دلا جام و ساقىّ گلرخ طلب كن | كه چون گل زمانه بقايى ندارد |
كه زمانه، مشبه عقلى و گل، مشبهبه حسى است.
وجه شبه
وجه شبه معنايى است كه طرفين تشبيه به حسب قصد گوينده در آن اشتراك داشته
باشند. قيد قصد گوينده براى آن است كه مشبه و مشبهبه ممكن است در صفات زيادى
مشترك باشند اما وجه شبه آن است كه متكلم آن را قصد كرده باشد. وجه شبه داراى
اقسامى است به شرح زير:
وجه شبه تحقيقى: آن است كه وجودش در طرفين تشبيه حقيقى باشد مانند:
سرو بالاى من آن دم كه در آيد به سماع | چه محل جامۀ جان را كه قبا نتوان كرد؟ |
كه وجه شبه در« سرو» و« بالا»، موزونى قامت است كه يك وجه شبه تحقيقى است.
وجه شبه تخيّلى: آن است كه وجود آن در طرفين تشبيه يا يكى از آنها بنا به فرض و
تخيّل گوينده باشد. مانند:
دردا كه يار در غم و دردم بماند و رفت | ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت |
بديهى است كه وجود عاشق، چون دود بر سر آتش جنبۀ تخيّلى دارد.
وجه شبه حسّى:
سزد ار چو ابر بهمن كه برين چمن بگريم | طرب آشيان بلبل بنگر كه زاغ دارد |
شاهد« گريستن» است كه وجه شبه حسى است.
وجه شبه عقلى:
بگرفت كار حسنت چون عشق من كمالى | يا رب مباد هرگز اين هر دو را زوالى |
كلمۀ مورد نظر« كمال» است كه يك وجه شبه عقلى است. ممكن است وجه شبهى
نسبت به يكى از طرفين تشبيه حسى و نسبت به طرف ديگر عقلى باشد. مانند:
دل چو پرگار به هر سو دورانى مىكرد | و اندر آن دايره، سرگشتۀ پا بر جا بود |
كه در آن« دوران» نسبت به پرگار حسى و نسبت به دل عقلى است.
وجه شبه مفرد:
اگر نه دايرۀ عشق راه بربستى | چو نقطه حافظ بيدل، نه در ميان بودى |
مقصود« در ميان بودن» است كه وجه شبه مفرد مىباشد.
وجه شبه مركب:
از تاب آتش مى، بر گرد عارضش خوى | چون قطرههاى شبنم، بر برگ گل چكيده |
كه در آن هيئت تركيبى منتزع از وجود قطرههاى شفاف شبنم بر برگ لطيف و رنگين
گل يك وجه شبه مركب مىباشد.
وجه شبه واحد:( واحد در مقابل متعدد است)
بگشايد دلم چو غنچه اگر | ساغر لالهگون ببويد باز |
شاهد« گشودن» است كه وجه شبه واحد مىباشد. لازم به يادآورى است كه همين
وجه شبه اگر در مقابل مركب استعمال شود وجه شبه مفرد نيز خواهد بود.
وجه شبه متعدد:
شيدا از آن شدم كه نگارين چو ماه نو | ابرو نمود و جلوهگرى كرد و رو ببست |
كه در آن سه وجه شبه وجود دارد كه عبارتند از: ابرو نمود، جلوهگرى كرد و رو
ببست.
ادات تشبيه
ادات تشبيه در فارسى عبارتند از:« چو، چون، همچو، همچون، بسان، مانند» و امثال
آنها.
در عاشقى گريز نباشد ز سوز و ساز | استادهام چو شمع مترسان از آتشم |
و در عربى عبارتند از: ك، كانّ، نحو، مثل و شبه و مانند آنها.
غرض از تشبيه
در هر تشبيه بايد غرضى وجود داشته باشد تا آن تشبيه مقبول باشد و الاّ مردود و از
درجۀ اعتبار ساقط خواهد بود. غرض از تشبيه در اغلب موارد به« مشبّه» برمىگردد. مانند
بيان امكان مشبّه، بيان حال مشبّه و بيان مقدار حال مشبّه… پارهاى از اغراض و مقاصد تشبيه عبارتند از:
مدح مشبّه: در مدح مشبه قاعده آن است كه پايينتر را به بالاتر تشبيه كنند.
بزمگاهى دلنشان چون قصر فردوس برين | گلشنى پيرامنش چون روضۀ دار السّلام |
شاهد در مثال اول بزمگاه و در مصراع دوم گلشن است كه اولى با تشبيه به قصر
فردوس برين و دومى با تشبيه به روضۀ دار السلام مدح شده است.
ذمّ مشبّه: در ذم مشبه برعكس مدح آن، قاعده آن است كه بالاتر را به پايينتر تشبيه
كنند.
كمتر از ذره نهاى پست مشو، مهر بورز | تا به خلوتگه خورشيد رسى چرخزنان |
كه در آن مخاطب كه مشبه واقع شده، نكوهش شده است كه كمتر از ذره نيست و
نبايد خود را پست بشمارد بلكه بايد مهر بورزد تا چرخزنان به خلوتگه خورشيد برسد.
بيان حال مشبّه: آن است كه بيان كنند مشبه بر چه وصفى از اوصاف است.
خمشكن نمىداند اينقدر كه رندان را | جنس خانگى باشد همچو لعل رمّانى |
كه در آن حال مشبه يعنى جنس خانگى توصيف شده است كه به رنگ لعل رمّانى
مىباشد.
بيان مقدار حال مشبَّه: تشبيهى است كه در آن شدت و ضعف و يا زياده و نقصان
حال مشبه مورد نظر باشد.
سر ز مستى برنگيرد تا به صبح روز حشر | هر كه چون من در ازل يك جرعه خورد از جام دوست |
كه شدت مستى مشبه، توصيف شده است به اين كه تا صبح روز حشر هشيار
نخواهد شد.
تقرير حال مشبَّه: و آن وقتى است كه معنى داراى خفاء باشد و براى توضيح آن لازم
باشد كه مشبه را به چيزى تشبيه كنند كه وجه شبه در آن وضوح داشته باشد تا معنى
مورد نظر در ذهن شنونده جاى گرفته، مورد قبول او واقع شود.
چه كند كز پى دوران نرود چون پرگار | هر كه در دايرۀ گردش ايام افتد |
شاهد مثال، از پى دوران رفتن است كه نسبت به پرگار امرى حسى و قابل احساس و
نسبت به انسان امرى عقلى و غير قابل احساس به يكى از حواس پنجگانه است. به همين
جهت است كه شاعر انسان را به پرگار تشبيه كرده تا بتواند از وضوح وجه شبه در پرگار،
وجه شبه در انسان را به ذهن شنونده نزديك گرداند.
ادعاى نقص مشبَّهبِه: در جايى است كه گوينده بخواهد اثبات كند وجه شبه در
مشبه، نسبت به مشبه به كاملتر است. به همين جهت از تشبيه مقلوب، استفاده مىشود
و آنچه على القاعده مىبايستى مشبه واقع شود، مشبهبه و برعكس آنچه مىبايستى
مشبهبه واقع شود مشبه قرار دهند تا به مقصود خود نايل آيند.
گشت بيمار كه چون چشم تو گردد نرگس | شيوۀ آن نشدش حاصل و بيمار بماند |
كه در آن به جاى تشبيه چشم به نرگس، نرگس به چشم تشبيه شده است- تشبيه
مقلوب- و ادعا شده است كه نرگس، بيمار و چشم معشوق هم بيمار است اما چشم
معشوق در بيمارى شيوۀ خاصى دارد كه نرگس فاقد آن است. بنابراين، وجه شبه در
مشبه، اكمل است از مشبهبه. لازم به يادآورى است كه غرض اخير ناظر است به مشبهبه
و ساير اغراضى كه شرح داده شد ناظرند به مشبه.
تقسيم تشبيه به اعتبار طرفين
تشبيه به اعتبار مشبه و مشبهبه بر چهار قسم است:
تشبيه مفرد به مفرد.
تشبيه مركب به مركب.
تشبيه مفرد به مركب.
تشبيه مركب به مفرد.
هر يك از اين اقسام خود اقسامى دارند كه برخى از آنها عبارتند از:
تشبيه مفرد به مفرد:
مجمع خوبى و لطف است، عذار چو مهش | ليكنش مهر و وفا نيست، خدايا بدهش |
كه در آن، عذار به مه تشبيه شده است كه هر دو مفرداند.
تشبيه مركب به مركب:
از تاب آتش مى، بر گرد عارضش خوى | چون قطرههاى شبنم، بر برگ گل چكيده |
كه در آن هيئت تركيبى عارض برافروختۀ محبوب و دانههاى عرق گرد آن، به هيئت
تركيبى برگ گل و قطرههاى شبنم روى آن، تشبيه شده است.
تشبيه مطلق:
تشبيهى است كه در آن مشبه يا مشبهبه و يا هر دو مقيد به قيدى نباشند
مانند:
ما را چو روزگار فراموش كردهاى | جانا شكايت از تو كنم يا ز روزگار؟ |
كه در آن شاعر، مخاطب را بدون مقيد به قيدى به روزگار تشبيه كرده و متذكر شده كه
مخاطب هم مانند روزگار او را فراموش كرده است، از كدام يك شكايت كند، از او يا ز
روزگار؟
تشبيه مقيد:
تشبيهى است كه در آن مشبه يا مشبهبه و يا هر دو را مقيد به وصف يا
اضافه و يا قيد ديگرى نموده باشند.
احوال دل حافظ، از دست غم هجران | چون عاشق سرگردان، كز دوست جدا افتد |
شاهد در مصراع اول، كلمۀ احوال است كه مشبه واقع شده و مقيد به اضافه مىباشد
احوال دل- و در مصراع دوم، كلمۀ عاشق است كه مشبهبه واقع شده و مقيد به وصف
است- عاشق سرگردان.
تشبيه مشروط:
آن است كه مشروط به شرطى باشد.
عشقت رسد به فرياد، گر خود بسان حافظ | قران بر بخوانى، با چارده روايت |
شاعر در اين بيت، مخاطب را- به صورت اضمار قبل از ذكر- به خود تشبيه كرده كه
اگر چون او قرآن را با چهارده روايت از بر بخواند عشق به فرياد او خواهد رسيد.
تشبيه جمع:
تشبيهى است كه در آن يك چيز را به چند چيز تشبيه كرده باشند.
در بوستان حريفان مانند لاله و گل | هر يك گرفته جامى بر ياد گلعذارى |
كه در آن حريفان كه واحد است به لاله و گل كه متعدد مىباشد تشبيه شده است.
تشبيه تسويه:
و آن تشبيه چند چيز است به يك چيز مانند:
دل صنوبرىام همچو بيد لرزان است | ز حسرت قد و بالاى چون صنوبر دوست |
شاهد، تشبيه در مصراع دوم است كه در آن قد و بالا به صنوبر، تشبيه شده است.
تشبيه ملفوف:
آن است كه ابتدا چند مشبه را ذكر كنند و پس از آن مشبهبه هر يك را
بيان كنند.
اى كه با زلف و رخ يار گذارى شب و روز | فرصتت باد كه خوش صبحى و شامى دارى |
شاهد در بيت، دو مشبه يعنى زلف و رخ است كه در ابتدا ذكر شده و پس از آن
مشبهبه آنها كه عبارتند از شب و روز آورده شده است. دو مشبهبه ديگر كه عبارتند از
صبح و شام در مصراع دوم بر خلاف ترتيب آمده است
تشبيه مفروق:
آن است كه يك تشبيه را ذكر كنند و پس از آن تشبيه ديگرى و هكذا.
همچو چنگ ار به كنارى ندهى كام دلم | چون نى آخر به لبانت نفسى بنوازم |
كه يك تشبيه در مصراع اول و تشبيه ديگر در مصراع دوم آمده است.
تشبيه تفضيل:
آن است كه ابتدا چيزى را به چيز ديگرى تشبيه كنند و پس از آن
مشبّه را بر مشبّهبه برترى دهند.
نسبت رويت اگر با ماه و پروين كردهاند | صورت ناديده تشبيهى به تخمين كردهاند |
كه در آن، مشبه بر مشبهبه ترجيح داده شده است. و مانند:
تشبيه دهانت نتوان كرد به غنچه | هرگز نبود غنچه بدين تنگدهانى |
تقسيم تشبيه به حسب وجه شبه
تشبيه به اعتبار وجه شبه به اقسام زير منقسم مىگردد:
تشبيه مجمل: آن است كه وجه شبه در آن ذكر نشده باشد.
بتى چون ماه زانو زد، ميى چون لعل پيش آورد | تو گويى تائبم حافظ، ز ساقى شرم دار آخر |
كه در مصراع اول دو تشبيه به كار رفته بدون آن كه وجه شبه آن ذكر شده باشد، در
تشبيه اول، بت، مشبه، ماه، مشبهبه و چون، ادات تشبيه است و وجه شبه محذوف
مىباشد. همچنين است در تشبيه دوم.
تشبيه مفصّل:
آن است كه وجه شبه در آن ذكر نشده باشد.
گر روى پاك و مجرّد چو مسيحا به فلك | از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو |
كه در آن، پاك و مجرد به فلك رفتن، وجه شبه است.
تمثيل: آن است كه وجه شبه در آن صفتى باشد منتزع از چند چيز مانند:
اندر اين دايره مىباش چو دف حلقه به گوش | ور قفايى خورى از دايرۀ خويش مرو |
كه وجه شبه در آن، صفت منتزع از حلقه به گوش بودن و قفايى خوردن و از دايرۀ خويش
بيرون نرفتن است.
تشبيه قريب مبتذل:
آن است كه وجه شبه در آن واضح باشد به نحوى كه انتقال ذهن از مشبه، به مشبهبه بدون تأمّل صورت گيرد.
مجمع خوبى و لطف است، عذار چو مهش | ليكنش مهر و وفا نيست، خدايا بدهش |
شاهد مثال، وجه شبه در عذار و ماه است كه داراى شدت ظهور مىباشد و به همين
جهت، تشبيه عذار به ماه را يك تشبيه قريب مبتذل نامند زيرا در آن ذهن شنونده به
سرعت و بدون دقت و تأمل از مشبه، به مشبهبه انتقال مىيابد. ناگفته نماند كه گاهى
اوقات در تشبيه قريب مبتذل براى آن كه تشبيه را از ابتذال خارج كنند به تشبيه تفضيل
متوسل مىشوند مانند:
نسبت رويت اگر با ماه و پروين كردهاند | صورت ناديده، تشبيهى به تخمين كردهاند |
تشبيه بعيد غريب: آن است كه وجه شبه در آن خفىّ باشد به نحوى كه انتقال از
مشبه، به مشبهبه محتاج دقت و تأمل باشد.
كشد نقش اَنَا الحقّ بر زمين خون | چو منصور ار كشد بر دارم امشب |
كه وجه شبه در آن داراى خفاء است.
تقسيم تشبيه به اعتبار ادات
تشبيه به اعتبار ادات بر دو قسم است:
تشبيه مرسل:
تشبيهى است كه ادات تشبيه در آن ذكر شده باشد.
مرغسان از قفس خاك هوايى گشتم | به هوايى كه مگر صيد كند شهبازم |
شاهد كلمۀ، سان است كه ادات تشبيه مىباشد.
تشبيه مؤكّد:
تشبيهى است كه در آن ادات تشبيه ذكر نشده باشد.
رخت را مهر تابان مىتوان گفت | لبت لعل بدخشان مىتوان گفت |
كه در هر دو تشبيه، ادات حذف شده است.
تقسيم تشبيه به اعتبار غرض
تشبيه به اعتبار غرض بر دو گونه است: مقبول و مردود كه در مبحث اغراض و
مقاصد تشبيه بدان اشارت شد.
تقسيم تشبيه به اعتبار شدت و ضعف در مبالغه
تشبيه چهار ركن دارد: مشبه، مشبهبه، وجه شبه و ادات تشبيه. گاهى اوقات ممكن
است يك يا دو يا سه ركن از اركان مزبور را حذف كنند اما ذكر مشبهبه در هر حال
ضرورى است. از طرفى ذكر همۀ اركان و يا ذكر بعضى و حذف بعضى ديگر در ميزان
تأكيد و مبالغه، مؤثر مىباشد و به اين اعتبار تشبيه بر هشت قسم است. كه اقسام مزبور از
نظر شدت و ضعف مبالغه به ترتيب عبارتند از:
الف- دو نوع در اعلى مراتب قرار دارند:
1. وجه شبه و ادات تشبيه به تنهايى حذف شوند.
2. وجه شبه و ادات تشبيه با مشبه حذف شوند.
ب- چهار نوع متوسطاند:
1. وجه شبه به تنهايى حذف شود.
2. ادات تشبيه به تنهايى حذف شود.
3. وجه شبه با مشبه حذف شوند.
4. ادات تشبيه با مشبه حذف شوند.
ج- دو نوع در ادنى مراتب قرار دارند:
1. وجه شبه و ادات تشبيه همراه مشبه ذكر شوند.
2. وجه شبه و ادات تشبيه بدون مشبه ذكر شوند.
ذكر مشبَّه و مشبَّهبِه و حذف دو ركن ديگر:
لطيفهاى است نهانى كه عشق از آن خيزد | كه نام آن نه لب لعل و خطّ زنگارى است |
شاهد، لب لعل و خط زنگارى است كه در هر دو تشبيه، وجه شبه و ادات محذوف
است.
ذكر مشبَّهبِه و حذف بقيۀ اركان:
گفت مگر ز لعل مه، بوسه ندارى آرزو | مردم از اين هوس ولى قدرت و اختيار كو؟ |
شاهد در بيت، كلمۀ لعل است كه مشبهبه واقع شده و بقيۀ اركان تشبيه محذوف
مىباشند. اين تشبيه را استعاره نامند كه شرح آن خواهد آمد.
حذف وجه شبه و ذكر بقيۀ اركان:
بتى چون ماه زانو زد، ميى چون لعل پيش آورد | تو گويى تائبم حافظ، ز ساقى شرم دار آخر |
كه در هر دو تشبيه، وجه شبه ذكر نشده است.
حذف ادات و ذكر بقيۀ اركان:
رُخت را ماه تابان مىتوان گفت | لبت لعل بدخشان مىتوان گفت |
شاهد، تشبيه در مصراع اول است كه در آن فقط ادات تشبيه ذكر نشده است و سه
ركن ديگر مذكور مىباشد.
ذكر مشبَّهبِه و ادات تشبيه و حذف دو ركن ديگر:
به خط و خال گدايان مده خزينۀ دل | به دست شاهوشى ده كه محترم دارد |
كه در آن، شاهوش مركب است از مشبهبه و ادات تشبيه.
ذكر مشبَّهبِه و وجه شبه و حذف دو ركن ديگر:
قدّ خميدۀ ما سهلت نمايد اما | بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد |
شاهد، تشبيه در مصراع دوم است كه از اركان آن، كمان كه مشبه است و تير زدن كه
وجه شبه است ذكر شده و مشبه و ادات تشبيه، محذوف مىباشند.
ذكر همۀ اركان:
دلم بجو كه قدت همچو سرو دلجوى است | سخن بگو كه كلامت لطيف و موزون است |
شاهد، تشبيه در مصراع اول است كه مشتمل بر جميع اركان است.
حذف مشبَّه و ذكر بقيۀ اركان:
چو باد از خرمن دونان ربودن خوشهاى تا چند؟ | ز همّت توشهاى برگير و خود تخمى بكار آخر |
كه در آن باد، مشبهبه، ربودن وجه شبه، چو ادات تشبيه و مشبه محذوف مىباشد.
دو قسم اول در مبالغه نسبت به ساير اقسام، اقوى و دو قسم آخر نسبت به ساير
اقسام، اضعف و چهار قسم ديگر متوسطاند.