فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

اصغر دولت آبادی – تو آمدی

تو آمدی

تو آمدی قصه ای تازه سر گرفت
دل خاموشم دوباره شور و شر گرفت
تو آمدی به شب نشینی خاطرات من
ز حضورت لحظه هایم رنگی دگر گرفت
من بودم و تنهایی و شبهای بی فروغ
تو آمدی شب تارم رنگ سحر گرفت
بی تو چراغ زندگیم خموش بود جانا
تو آمدی زندگی اوجی مکرر گرفت
سالها کوچه در فراق تو می سوخت
تو آمدی کوچه هم جانی دگر گرفت
تهی بود باغچه دل ز عطر گیسویت
تو آمدی کلبه دل بوی صنوبر گرفت
خزان دل رفت و بهار عشق باز آمد
تو آمدی دل هم جشن ظفر گرفت

اصغر دولت آبادی

شاعر اصغر دولت آبادی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو