فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

امید طهماسبی

مهدي (مهران) ساغري
 مهدي (مهران) ساغري

امید طهماسبی

امید طهماسبی متولد آذر ماه ۱۳۶۰ در شهرستان نوشهر متولد شدم و بخشی از دوران کودکی ، نوجوانی و جوانی رو در این شهر گذروندم و پس از ازدواج به شهر هنرپرور رشت اومدم
از کودکی به موسیقی علاقه مند بودن و برخلاف بقیه اعضای خانواده که ورزش رو دنبال می کردند ، به موسیقی روی آوردم
در گذشته تجربه خوانندگی داشتم اما هیچ وقت به صورت جدی این حرفه رو دنبال نکردم اما اگه در آینده زمینه مهیا باشه دوباره خوانندگی رو تجربه خواهم کرد
حدودا هفت سال میشه که ترانه نویسی رو به صورت جدی دنبال میکنم و در انجمنها و محافل ادبی استان شرکت داشته و دارم و پیشرفت هنری خودم رو مدیون شهر رشت و دوستان خوب شاعرم از جمله اشکان صمصام و هانی ملک زاده عزیز هستم
از جمله این محافل باید به انجمن خاتم الانبیاء و خانه ترانه اشاره کنم
که البته خانه ترانه حدودا یک سال به واسطه بی مهری بعضی از مسولین استانی تعطیل شده و دوستان ترانه سرا می بایست برای پیشرفت ، به شهرها و استانهای دیگه سفر کنند
متاهل و دارای یک فرزند پسر به نام آروین هستم که در حال حاضر موسیقی پایه رو زیر نظر استاد همایون ذبیحی آموزش می بینه
سابقه کاری با صدا و سیمای استان دارم و تا کنون چند تیتراژ با این ارگان کار کردم که بازتاب خوبی هم داشته و از جمله این تیتراژها باید به
( ماه عاشقی ) ۱۳۹۴
( مهتاب شبان ) ۱۳۹۵
( ماه مهربانی ) ۱۳۹۶     اشاره کنم

در سال ۱۳۹۶ کتابی با عنوان ( ترانه روزگار ما ) به چاپ رسید که متشکل از بهترین ترانه های بهترین ترانه سرایان حال حاضر کشور بود و در نمایشگاه امسال عرضه و با استقبال خوبی هم روبرو شد
سهم بنده از این کتاب ، یک ترانه بود

متاسفانه با وجود استعدادهای خوب و شکوفا در شهر رشت هیچ گونه حمایت مالی و مکانی از ترانه سرایان استان نمیشه و این حرفه در استان مظلوم واقع شده
و عده ای هم با سوء استفاده از این بی حمایتی ها به راحتی به سرقت ادبی دست می زنند کاری هم از دست هنرمند برای اثبات حق خود ساخته نیست
امیدوارم روزی برسه که تمامی دوستان هم ترانه ای خودم رو در سطوح بالای کشوری ببینم و بهشون افتخار کنم

1

بچه های سنگ ( روز قدس )
          

حسِ غرور و پایداری و امیدُ
توی نگاشون بچه های جنگ دارن
با دست خالی صف کشیدن رو به دشمن
جای تفنگ تو دستهاشون سنگ دارن

گوشِ جهان کَر میشه با شب ناله هاشون
طاقت نمیاره نگاهی تو نگاشون
جون بر کفن تو این نبرد نا برابر
دست خدا تنهاترین پشت و پناشون

ترسی ندارن از مصیبتهای طوفان
وقتیکه ناخدای کشتی نوح باشه
سنگر به سنگر،خط به خط رد میشن آسون
حتی اگه دیوارِ حایل کوه باشه

اون بچه ای که توی دستاش سنگ داره
خیلی دل پُر خونی از این جنگ داره
می دونه با دشمن نمی شه دوستی کرد
می دونه این دشمن فقط نیرنگ داره

معنای آزادی براش اصل نیازه
راهی نداره جز دفاع و انتفاضه
پا پس نمی کشه که حقش رو بگیره
تا یک جهان بی گاز اشک آور بسازه

من راوی آلاله های غرقِ خونم
من یادگارِ هشت سال عشق و جنونم
پشتِ منه یک ملت زخمیِ از جنگ
این قصه رو تا واقعیت می رسونم

ای خسته از آوارگی  ، ای خسته از درد
تا روز آزادی بیا هم مشت من باش
طاغوت وحشت داره از فریادهامون
ای همصدا تو این ترانه پشت من باش

امید طهماسبی

2
یادگاری

یه جانماز و مهر وتسبی
یه قاب عکس روی دیوار
با یه پلاک و کوله پشتی
و خاطراتی رو به تکرار

تنها همینها مونده بابا
از تو برامون یادگاری
چن تا سوال بی جوابو
چشم انتظاری , بی قراری

یادم میاد وقتی که من رو
تا کوچه دنبالت کشوندی
گفتی که برمیگردی اما
دیدی سر قولت نموندی

حالا که رفتی خونه بی تو
فرقی نداره باشه یا نه
فرقی نداره واسه هیچکس
دستای من تنها شه یا نه

(بابای خوبم , با اینکه رفتی
حس میکنم که هستی کنارم
خونه هنوزم , بوی تو میده
با خاطراتت , تنها نذارم)

چشمام دیگه مال خودم نیست
گریه امونم رو بریده
وقتی سراغت رو می گیرم
کسی جوابم رو نمیده

کسی چه می دونه که خونه
با تو هوایی تازه داره
بسه نمی خوام بی تو باشم
تنهایی ام اندازه داره

روی سرم دس می کشیدی
میگفتی تنهام نمی ذاری
جونت رو دادی تا برامون
یه دنیا آرامش بیاری

با اینکه مثل تو , تو جبهه
خمپاره و ترکش ندیدم
اما واسه من افتخاره
اینکه یه فرزند شهیدم

(بابای خوبم , با اینکه رفتی
حس میکنم که هستی کنارم
خونه هنوزم , بوی تو میده
با خاطراتت , تنها نذارم)

امید طهماسبی

3
محمد امین

وقتیکه دنیا تو سیاهی بود
با هاله ای از نور پیدا شد
تو جهل و زشتی و پلیدی ها
زیباترین مخلوق دنیا شد

زیبا ترین مخلوق دنیا بود
وقتیکه قران رو ورق میزد
وقتیکه با هر سوره از قران
آیه به آیه حرف حق میزد

(سلطان دنیا , شاه دین
از آسمون اومد زمین
مژده بدین , مژده بدین
اومد محمد امین)

با ظاهری معمولی و ساده
الگوی خوبی واسه ما بود
سنگ صبور خیلیا میشد
هم بازیه بچه یتیما بود

گر چه یه انسان زمینی بود
اما وجودی آسمونی داشت
مثل تموم انبیاء , اون هم
از عالم بالا نشونی داشت

(سلطان دنیا , شاه دین
از آسمون اومد زمین
مژده بدین , مژده بدین
اومد محمد امین)

اسلام نابش برترین دینه
کامل تر از هر دین و آیینه
هر جا که حرفی میشه از قرآن
نام نبی تو ذهن میشینه

نام نبی آرامش روحه
درمون قلبای پریشونه
اللهم صلی علی احمد
ورد زبون هر مسلمونه

(سلطان دنیا , شاه دین
از آسمون اومد زمین
مژده بدین , مژده بدین
اومد محمد امین)

امید طهماسبی

4
بی حرمتی

حالم بده از اینهمه
جنگ و دروغ و دشمنی
تنها امیدم ای خدا
تویی که هر جا با منی

تویی که نزدیکی به من
مث هوا مث نفس
دلم می خواد که حرفمو
با تو بگم همین و بس

از شر این روزای بد
دستی به قرآن می برم
تو هر دقیقه از خدا
یک عمر ایمان می خرم

ترسی ندارم از کسی
وقتیکه قرآن با منه
وقتی خدای آیه ها
هر شب به من سر میزنه

( ای ناخدای من,تنها پناه من
وقتی تو رو دارم قلبم نمی میره
دستای پر مهرت,تو هر گرفتاری
آروم و بی منت,دستام و می گیره)

دلگیرم از اونایی که
قرآنشون رو نیزه هاست
اونایی که نمی دونن
مسیر قبلشون کجاست

هر بار از این نامردما
بی حرمتی سر می رسه
وقتیکه می رم تو خودم
دنیا به آخر می رسه

اونقدر می گردم که تا
یک همصدا پیدا بشه
سخته تموم حرفهام
تو این ترانه جا بشه

بی حرمتی میبینم و
این اصلا عادلانه نیست
مشتم رو بستم تا بگم
سکوت عاقلانه نیست

( وای از کسایی که, به کفر بیمارن
آلوده ی شرکن,پابند این کارن
اونا که تا دیروز , بت می پرستیدن
امروزه واسه ما, خواب بدی دیدن)

امید طهماسبی