فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

بابک علیپور

تصویر تست
تصویر تست

بابک علیپور

 

گويند که پروانه رقصان

گرديد بسوي شمع گريان

آنقدر به گرد شمع چرخيد

قدري که دگر خودي نميديد
آن شمع به صد گلايه و درد
گفتش که تو اي رفيق نامرد

 

رقصاني و گو غمي نداري
آخر تو مگر دلي نداري؟
من آب شوم و هيچ و نابود
آنگه تو ز حال من چه خشنود
پروانه به مهر و مهرباني
گفتش که به من چه شکوه داري؟
اينقدر مکن عجله در حرف
آخر بنما تفکري صرف
ناگه پر و بال آن فرح سوخت
آن شمع دلش همي برافروخت
گفتا که چه شد بگوي بر تو؟
آن بال قشنگ بگشاي از نو
گفتش که به واقع آرميدم
آري که دگر غمي ندارم
من با تو ز اين سرا بيايم
لبخند زنان ، ببين تو بالم
پروانه اگر شدي تو روزي
بايد که به عشق خود بسوزي
تنگ است زمان خدانگهدار
رفتيم بسوي آتش يار