زبان حال زینب کبری (س)
بهترین روز من و شیرین ترین روز تو بود
بهترین روز خدا روی زمین، روز تو بود
آسمان در بهت و حیرت بود با چشمان باز 
دید غوغایی – ندیده اینچنین – روز تو بود 
چند از شیران بیشه در نبرد و روبهان – 
-در پس آب روان هم در کمین، روز تو بود
تیر می بارید هر سو تیغ می آمد فرود
سجده در خون گلو، از روی زین، روز تو بود 
از عطش شد شعله ور لبهای عطشان خیام
از شرار کینه های قاسطین، روز تو بود
دیده در چشم فرات آتش به جان آب کرد 
آب فریادش برآمد – آفرین، روز تو بود
آه زان لحظه که شبه روی پیغمبر به خون 
سرو قد رعنای لیلای حزین، روز تو بود 
آخرین سرباز – ای سردار بی لشگر – علی – 
– اصغرت نوشید تیر آخرین، روز تو بود
مزد قرآن خواندنت گو بوسهِ ی شمشیر بود 
بوسه هایی خون فشان از روی کین، روز تو بود
روز آغاز چگونه زیستن در زندگی
آخرین درس کلاس آخرین روز تو بود