فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

جیران قربانی

تصویر تست
تصویر تست

جیران قربانی

جیران قربانی متولد 24 دی 1376_رشت است.در دبیرستان رشته ی تحصیلی اش علوم تجربی بود و هم اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی است.
علاقه ی او به هنر به دوران کودکی بازمیگردد اما میتوان نوجوانی را آغاز فعالیت های وی در عرصه ی هنر دانست.
او در سال های 1390و 1391 به صورت حرفه ای وارد هنرهای آوایی شد و در همان سالها موفق به کسب چندین مقام استانی و کشوری دانش آموزی در هنرهای آوایی (سرود محلی و تلفیقی)شد.
از سال 1395 شروع به سرودن شعر کرد و از نخستین روز های سرودن شعر به انجمن شعر و ادب ارشاد رشت پیوست و شعر را به صورت جدی دنبال کرد،پس از گذشت چند ماه به عنوان پدیده ی ادبی استان گیلان در سال 1395 معرفی شد. ابتدا اشعارش در قالب سپید بود و پس از چند ماه به کلاسیک روی آورد، اکثر اشعار وی در قالب های غزل و چهارپاره سروده شده است.
در بهمن ماه سال 1395 موفق به کسب مقام در چهاردهمین جشنواره شعر جوان آذربایجان شد.
او در مدت کوتاهی با محافل و جلسات مختلف شعر استان گیلان آشنا شد.
او همچنین سابقه ی شعر خوانی در چندین همایش استانی و کشوری را دارد . اشعارش در مجله ها و هفته نامه ها به چاپ رسیده است
وعضو اصلی ششمین دوره شعر جوان انقلاب (آفتابگردانها) نیز میباشد.

1
بغض کهنه در گلو افسوس پیرت میکند
زندگی یک روز با تقدیر سیرت میکند

گاه روباهی و گاهی گرگ میترساندت
ترس از دامی که در پیش است شیرت میکند

مرگ پایت را درون کفش آدم ها نکن!
تشنه ی فردای خود بودن کویرت میکند

مُهره مُهره رخ بتابان تا که سربازت شوند
زندگی با رسم دلبرها وزیرت میکند

شعر میبافی،خریداری ندارد غصه ها
رفع دلتنگی فقط روزی فقیرت میکند

هی گدایی میکنی عمری یقین را ناگهان
دست رد بر سینه ی عاشق حقیرت میکند

از همان اول که کج شد راه عشق از راه عقل
تا ابد معمار با یادش اسیرت میکند!

#جیران_قربانی

2
بی تو قدم نحس غم ات مانده به راهم
 من سوزن جامانده در انباری کاهم

آنقدر که از عشق دلم خورده به هر سنگ
دیگر نفسی حبس در انگیزه آهم

بعد از تو خدا بغض غزل دید و بغل کرد
دنیای منی را که فقط غرق گناهم

از بازی عشق تو فقط سهم من این است
سربازم و زخمی شده در لشکر شاهم

یک عمر به دنبال خودم گشتم و دیدم
گمگشته ی احساسم و تنها ته چاهم

حسرت به دلم مانده از آنروز که گفتی
ای کاش نگاه تو نیفتد به نگاهم

#جیران_قربانی

3
#در_سوگ_هموطنان_زلزله_زده_مان

امروز به داغ تو نشسته همه دنیا
انگار که با آتش جانت شده هم پا

لرزید غزل پشت غزل تا که بلا خواند
دردانه ی مادر نفس فاجعه ها را

هر لحظه از آغوش تن خاطره غم چید
چشمان تو آوار شد از درد تماشا

اشکی که فرو ریخته بر شانه ی این خاک
 از زخم دلش رفته به پابوسی دریا

سرد است هوای نفس خاک من اینبار
سنگینی بغض غم مادر شده پیدا…

پاییز من آنجاست که افسوس بشیند
روی تن این فاصله ها یکه و تنها!

#جیران_قربانی

4
تو همانی که روزهای مرا
راهیِ التماس میکردی
عابر خسته ی خیالت را
زخمی و کم حواس میکردی

کاش از شانه ام پیاده کنی
بار عمری گناه دوری را
عاقبت پل شود صراط دلم
بشکند این طلسم فاصله ها

نسخه ای از توهم ات جاریست
پشت درهای بسته ی ذهنم
میچکد شاعرانگی آرام
همچنان در نبودنت نم نم

کفر ما رکعتی تبسم بود
وقت دلدادگی چه شیرین است
آخرت را خریده ام بی تو
سهم یک دلشکسته نفرین است

رد تو روی دفترم و هنوز
معنی انتظار پابرجاست
واژه ها در غرور کاذب خود
زندگی مشت ما به باورهاست

رگ خوابت که دست من افتاد
واژه ها انتقام میگیرند
منجمد میشود نگاه دلت
شاعران عاشقانه میمیرند

کافه هایی که خسته از بازی
فالگیران ماهری شده اند
دست ما را نخوانده میگویند
مهربانان ظاهری شده اند

غربت از ازدحام بیرحمیست
گاه تنهایی ام گذشت و گذشت
بعد تو گور میشود با عشق
دختری از دیار مردم رشت

#جیران_قربانی

5
آرزوهای خاک خورده ی ما
گردش روزهای بی تو چرا
آه دنیا به کام ما تلخ است
دیدنِ عاشقان اهل ریا

من نفس میکشم هوایت را
با تو بودن شبیه تنهاییست
گرچه دنیا جواب آخر ماست
آخرت پاسخش تماشاییست

مُهر باطل زدی به رویایم
از نگاهت سکوت میبارد
بر زبان محله افتادن
نیش تند و عذاب بد دارد

دامن قصه از گلایه پر است
باعث رنج خاطرم شده اند
در دلم آه میکشم وقتی
طعنه هایت برادرم شده اند

گمشدم در جهان خاموشی
که فقط از سکوت میگوید
زیر آوار غم نشسته دلم
بر لبان تو عشق میجوید

کاش میشد دهان فردا را
روی هر چه نبودهایت بست
غزل آخری به تن کرد و
هی در اندوه عاشقانه شکست

شب غریبانه شعر مینوشد
بی صدا مانده اند حنجره ها
تو نبودی و خوب میدانم
تار شد چشم های پنجره ها