فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 10 اردیبهشت 1403

حسرت نگاه پنجره‌ها را گرفته است (معصومه قلی پور)

معصومه قلی پور

 حسرت نگاه پنجره‌ها را گرفته است

 

معصومه قلی پور

 

حسرت نگاه پنجره‌ها را گرفته است

 

بغضي گلوي زخمي ما را گرفته است

 

كي اين سفر به آخر خود مي‌رسد، ببين

 

دستم چگونه، دست دعا را گرفته است

 

در انتظار آمدنت، لحظه مي‌كشيم

 

يك عمر انتظار كجا را گرفته است

 

آن قدر عاشقيم كه عشق تو از نگاه

 

پس كي، كجا چگونه، چرا؟ را گرفته است

 

حالا غروبها همه باراني‌اند و بس

 

باران عجيب حال هوا را گرفته است

 

برگرد و با وسيع خودت آسمان بساز

 

غربت نه آسمان، همه جا را گرفته است

 

بشكن طلسم غربت ما را، دعا بخوان

 

دستي از اين قبيله، خدا را گرفته است

 

سر در گميم بين غزلهاي نيمه جان

 

حال و هواي قافيه ما را گرفته است