فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 8 اردیبهشت 1403

علیرضا امانی مجد

تصویر تست
علیرضا امانی مجد هستم متولد 1346/11/18 - اردبیل . شاعر ، نویسنده . پژوهشگر ادبی و دینی تحصیلات تا مقطع کارشناسی - از سال 1395 بازنشسته - شش جلد کتاب چاپ شده دارم و چهار جلد دیگر در حال تدوین می باشندزمینه تخصصی شعر آئینی بوده و کتاب های: 1. کتاب خورشید خونین ( اشعار فارسی و ترکی ) در 403 صفحه 2.مجموعه ی وضوی خاک(اشعار آئینی فارسی) در 192 صفحه 3.مجموعه غزلیات سیاهی و سپیدی (اشعار فارسی) مشتمل بر سروده های روز - اجتماعی و عاشقانه و ادبی در 170 صفحه 4. کتاب خاطرات خونین در قالب نویسندگی ، سرگذشت پژوهی بیست و هفت شهید دوران جنگ به صورت تلفیقی از هنر شعر + و نویسندگی برای توصیف رویدادهای جنگ در 220 صفحه 5.مجموعه شعر عرفان یولی(اشعار ترکی) در 237 صفحه 6. مجموعه شعر سننی مننی (اشعار ترکی) در 190 صفحهکتابهای در حال چاپ: 1.صالحات (مجموعه اشعار ترکی) در 400 صفحه 2.باقیات (مجموعه اشعار ترکی و فارسی) در 450 صفجه 3. مهتاب خونین(اشعار آیینی) در 500 صفحه 4. مجموعه اشعار صدای سکوت ( اشعار فارسی) در 200 صفحه

1

گاهی…

گاهی اسیر درد و گاهی اسیر سودا
گاهی پر از تاءنی ، گاهی پر از تمنا

چون قایقی که طوفان هرلحظه میکشاند
گاهی به سوی ساحل گاهی به سوی دریا

این داستان عشق و دنیای عاشقی شد
گاهی برای مجنون ، گاهی برای لیلا

احوال عاشقان را اقبال می نویسد
گاهی به شکل زشت وگاهی به شکل زیبا

در گرمی محبت سرگرم اشک دیدم
گاهی نگاه چشم و گاهی نگاه دل را

سخت است ازجوانی رفتن به سوی پیری
گاهی شکسته از دل ، گاهی نشسته از پا

مهتاب آرزوها ، در آسمان هستی
گاهی نبوده پنهان ، گاهی نبوده پیدا

دنیای دلربا را از پشت چشم دیدم
گاهی شبیه جنگل گاهی شبیه صحراه

حیران مشو #امانی زنجیر اگر بر آید
گاهی به پای عاشق گاهی به دست شیدا

#علیرضا_امانے_مجد

2
خنده های واژگون

دلهای خسته ، تا ز جفا زار می شوند
بین سکوت و ناله گرفتار می شوند

اما به پای میز قضاوت که می روند
مانند بی گناهء گنهکار می شوند

باور کنید عادت باران و غم یکیست
افتاده قطره قطره و بسیار می شوند

دلهای خالی ، از دگران ، مبتلاترند
هر ناله ، چند مرتبه تکرار می شوند

ای سرنوشت، بازی تو منصفانه نیست
از جور سنگ ، آینه ها تار می شوند

دیوانه خنده خواهد و عاشق سکوت
اشک
مردم ببین ، چگونه سبکبار می شوند؟

ما خنده دیده ایم که از گریه تلخ بود
غم ها چه #واژگونه پدیدار می شوند

#علیرضا_امانے_مجد
3
نقاب ها

از من سوآل و با تو سکوتِ جواب ها
فردا مگر عیان نشود احتجاب ها ؟

خنجر زپشت اگرچه زدی درلباسِ دوست
روزی رسد ز چهره بر اُفتد ، نقاب ها

احکام شیخ ، تفرقه شد جای انسجام
کفر است بِه زمذهبِ این شیخ وشاب ها

پروازِ اوج ، پیشه ی بالِ کلاغ نیست
این جمله را به صخره نوشتند عقاب ها

با ساربان نابلد ای اهل کاروان
آواره اند قافله ها ، در سراب ها

در حیرتم ز آخر ایمان خود اگر
دارند امور دین مرا ، کج مآب ها

از انتهای شب به سحر کی توان رسید؟
از پشت ابر اگر نَرَهند آفتاب ها

از ما به روز حادثه کم کم جدا شدید
گوهر گرفت عمق و ، جدا شد حباب ها

هرگز زبان نبندم اگر دست بسته ام
پوسیده اند و پاره شوند این طناب ها

صبح است و این قبیله #امانی هنوز هم
آواره اند- در- پی – تعبیر – خواب ها

#علیرضا_امانی_مجد

4
امام رضا (ع)

کویت ای شاه … خمت نیز تفاوت دارد
درگه محتشمت نیز … تفاوت دارد

کمترینم که به پابوسی تو مفتخرم
عزتت بیش … کمت نیز تفاوت دارد

پرچمی سبزتر از عشق به گنبد داری
به گمانم علمت نیز تفاوت دارد

شاید از بس که غریب الغربایت گفتم
باورم شد … حرمت نیز تفاوت دارد

زائران تو ، مقیمان حریم حرمند
خادم محترمت نیز … تفاوت دارد

از رواق تو جلال و عظمت می ریزد
با تو حتی عظمت نیز ، تفاوت دارد

از همان روز که تو ضامن آهو شده ای
دیدم آقا کرمت نیز تفاوت دارد

اصلا ایکاش که این چشم قدمگاه توبود
ای که خاک قدمت نیز تفاوت دارد

یا رضا گویم و اشک از نگهم می بارد
دست من نیست ، غمت نیز تفاوت دارد

اتهام من اگر عشق تو باشد غم نیست
کیفر متهمت نیز … تفاوت دارد

شعر خودخواندم و در پرده رسید آوایی
ای ” امانی ” قلمت نیز تفاوت دارد

#علیرضا_امانی_مجد