فُرم در شعر به زبان ساده / رضا قنبری
در سه یادداشتی که درباره “ساختار در شعر” ارائه شد، گفتیم فرم و ساختار جدا از هم نیستند. ساختار مجموعهی تمام عناصر سازندهی یک شعر مثل لحن و موسیقی، استعاره، تمثیل، تشبیه، زبانورزی و غیره است. فرم، شکل بیرونی و نهایی شعر است، آنچه که از کلیت شعر در مقابل دید و قضاوت مخاطب و منتقد قرار میگیرد؛ هیبت و کالبد قابل دید و درک شعر…
مدرس مهم دانشگاه و پژوهشگر بزرگ معاصر “دکتر تقی پورنامداریان” در تعریف فرم مینویسد: “فُرم مجموعهای پیوسته از زبان، تصویر، موسیقی و محتواست. به بیانی دیگر، فرم تناسب و هماهنگی میان اجزای سازندهی صورت (ساختار) یعنی خیال و زبان و موسیقی است. در کل، شعر، سازش و هماهنگی میان صورت و معناست”. (تقی پورنامداریان، کتاب …….).
به روایتی میتوان گفت، ما قبل از سرودن شعر، فرم را انتخاب و استفاده نمیکنیم، پس از روند سرایش است که چهرهی شعرمان و هویتاش شکل میگیرد و مورد قضاوت و سنجش و نقد قرار میگیرد. به این معنا که موجودیت و تمامیت شعرمان مورد تاویل و سنجش و نگاه مخاطب و منتقد ادبی قرار میگیرد و “روابط کارکردی اجزای شعر را در شکل و وجه کلی شعر بررسی و شرح و سنجش میکنند”.
همه عناصر ادبی و تکنیکهایی که شما در زمان سرایش شعر به کار میبرید (از استعاره و کنایه تا لحن و موسیقی و زبانورزی) اندام و پیکره شعرتان را میسازد و در نهایت فرم شعرتان را میسازد؛ و هنگام خوانده شدن و سنجش شدن شعرتان، از بیرون (یعنی از کلیت شعر و چهره و فرمش) به درون شعر شما نگاه میشود؛ یعنی مخاطب و منتقد حالا به دنبال کشف و درک و سنجش هماهنگی عناصر ساختاری و مفهومی شعرتان است، و همچنین یافتن و سنجیدن “ادراک و جهانبینیتان” که در سطور شعر پنهان است.
اگر به تعبیردکتر ” شفیعی کدکنی” که “فُرم همنشینی و روابط کارکردی اجزای شعر است” و “تناسب این اجزا با هم” و “خلاقیت و نوآوری شاعر در سرایش” تکیه و اعتماد کنیم، باز هم به همین معنا خواهد بود که از ابتدا تا انتهای سرایش، ما چطور عناصر و آرایهها و امکانات ادبی را استفاده کردهایم؛ یعنی ما چطور ساختار شعرمان را پیریزی کردهایم و حالا در شکل نهاییاش، چه منظرها و ارزشهای فُرمیکی دارد…
مکتب فرمالیسم که در دههی بیست میلادی در روسیه شکل گرفت، برای اولین بار در جهان، به طور جدی و عمیق، اهمیت “فُرم” در ادبیات را به هنرمندان جهان نمایان کرد. آنها اهمیت چندانی قائل نبودند برای اینکه محتوای یک اثر ادبی چه کم و کیفی دارد! به گمان آنها اهمیت و ارزش ادبی هر اثری، در فرم و چهرهایست که ایجاد کرده است. آنها در تحلیل و بررسی آثار ادبی به “روابط سازههای اثر” و “همکاری سازههای اثر” توجه و تمرکز داشتند.
در دههی هفتاد شمسی که سیلی از ترجمههای ادبی به دست شاعران جوانِ آن دورهی کشورمان رسید، عدهای به غلط فکر کردند فُرمگرایی یعنی بیمعنا و عجیب و غریب نوشتن! عاری از هر معنا و مفهومی یک متن نوشتن!! این دسته از شاعران تندرو ایرانی، با ارایهی شعرهایی عجیب و زبانبازانه گمان میکردند طرحی نو در انداختهاند! غافل از اینکه فرمالیستها هرگز نگفته بودند یک اثر ادبی نباید معنا داشته باشد و بیمعنا بنویسید! حرف اصلی فرمالیستها این بود که ” برای بررسی و نقد و شرح یک اثر ادبی، ما با معنا و مفهومش کاری نداریم بلکه با ساختار و فرمش کار داریم و آن اثر را از نظر ارزش ادبیاش مورد شرح و سنجش قرار میدهیم”…
***
در جمعبندی این یادداشت، میتوانیم اینطور بگوییم که
-فرم اهمیت بالا و اساسیای در شعر دارد؛
-با ساختار و عناصر سازندهی شعر پیوند و ربط مستقیم دارد؛
-نگاه فرمیک، نگاهی از بیرون به درون شعر است؛
– هیچ اثر هنریای (نقاشی و عکس و شعر و داستان و سینما و تاتر) حتا اگر بهترین اندیشهگی و ذهنیتها را داشته باشد، بدون ساختار و فرم، ارزش هنری ندارد.
منبع پایگاه نقد شعر