فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1403

منوچهر نیستانی

در سال 1315 در کرمان زاده شد
دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در زادگاه خود و تهران به پایان رساند در سال 1334 وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال 1337 در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل شد سپس از سال 1337 تا 1342 در شاهرود به تدریس ادبیات فارسی پرداخت و پس از آن به تهران انتقال یافت و در سال 1357بازنشسته شد

نیستانی علاوه بر سرودن شعر در زمینه پژوهش ادبی و ترجمه نیز کارهایی به انجام رسانده است
منوچهر نیستانی در سال 1360 بر اثر سکته قلبی در گذشت
دفترهای شعر
1. جوانه کرمان خواجو 1343
2. خراب تهران 1337
3. دیروز خط فاصله رز 1350
4. دو با مانع برگزیده اشعار بزرگمهر 1369

 

اما اگر بهار نیاید …
با آن که حرفهای مرا باد
با ابرهای سوخته پرواز می دهد
با لحظه های من همه مغموم
در شهرتان غریب رها میکنم هنوز
این حسرت
این ترانه معصوم
ای با شبم نشسته چو مهتاب
با من سخن بگوی نه با ابر
در اشک من نگر نه به مرداب
با خود به دوردست غروبم ببر که باز
قلبم ز هیبت شب گریه کرده ساز
خرداد را به شادی گشتن
در باغ چشمهای تو خواهم من
در باغ چشمهای تو می خواهم
شعر و شکوفه خرمن خرمن
اما اگر بهار نیاید…!
ای با شبم نشسته چو مهتاب
افسوس حرفهای مرا باد
با ابرهای سوخته پرواز می دهد
با لحظه های من همه مغموم


و اینک آن عاشق وار
به شب
شبانه دیگر
ز شهر می رفتیم
ستارگان مشایع بودند
ستارگان قدیم
فراز آمده از شهر پک آبی خود
و فوج فوج که از اوج شب نظاره گران
کبوتران برفی بودند
سپید پوشان ارواح رفتگان به ما نگران
و اهتزاز پر اندوه دستمال سفید
و اشکهاشان باران نور و مروارید
جواهری که نثار من و تو می کردند
ولی تلا لو لبخند تو جواهر من
و اشک شوق تو از هر ستاره بهتر من
تو حیف گفتی بازار مردم شیراز
چه قصه هایی گفتم
و اشک اشک تو باز
در آن سفینه جادو مسافران من و تو
و روزها و شبان بی تسلسل معهود
و آن سفینه کوچک تمام دنیا بود
دو تن خدا ابدی حکمران در آن من و تو و دور
دور ز دوزخ ز دیگران من و تو
و ما گذشتیم آرام
ز کوههای کریم رفیع رنگارنگ
ز گل ز سنگ گذشتیم و باغها گلسنگ و از دماغه امید نیک نیز گذشتیم
ز خویشتن ز هزاران هزار چیز گذشتیم
وزآن بهشت که در او خدای معجزه گر
که قلب تازه بکارد درون سینه ما
من و توییم و شب دیگر و سفینه ما …