فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 اردیبهشت 1403

می خوام ازت ترانه ای بسارم/ایرج قنبری

می خوام ازت ترانه ای بسارم

می خوام ازت ترانه ای بسارم
که هرچی گنجشکه زبون بگیره
ستاره ها پولک ابرا بشن
تو خواب آینه ها بارون بگیره

تو از قبیله کدوم بهاری
که لاله ها میان به پات میفتن
آینه ها محو تماشات می شن
چشمه ها دنبال صدات میفتن

تو گوش تاریک شبا چی خوندی
که تا گل سحر ستاره پوشن
پرنده های تشنه از دور میان
صدای روشن تورو می نوشن

بذار که از دستای تو بتابه
آرزوهایی که براش آب شدم
خاطره های خوب و از من نگیر
حالا که تو چشمای تو قاب شدم

پا به پای چشمه ها راه میفتم
رو به بهاری که تو خونه داری
دلم می خواد تو این غروب پاییز
شکوفه هاتو رو سرم بباری

 

ایرج قنبری