فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 8 اردیبهشت 1403

هوشنگ جعفری

تصویر تست
زندگی نامه از زبان طاهر جعفری پسر هوشنگ جعفری هوشنگ جعفري درسال 1337در روستاي قلعه جوق بخش ماهنشان ديده به جهان گشود و در روستاي پري به مدرسه رفت در9سالگي به زنجان آمدند پدرش علي اكبرخان از مردان بزرگ منطقه و از نواده يوسف خان معروف به سيف لشگر مرحوم ميباشد که خود از باسوادان عصر خود بود و خط بسيار زيبائي هم داشت و جالب اينكه مادرش نيز از بيسوادان باسواد بود كه داستانهاي زيادي از جمله «اصلي كرم»،«قوچاق نبي» و «كوراوغلو» را از حفظ ميخواند و طبع شعر بالائي هم داشت هوشنگ جعفري در چنين خانواده اي باهنر آشنا شد و از كوچكي در حاضر جوابي شهره شهر شد. از عمه هایم شنیده ام که جواب هر چيزي را با شعر ميداده و در مشاعره هيچ كس حريفش نبود. طوری که هوشنگ درس را سوم ابتدايي شروع كرد و اول، دوم را نخواند.در شهر زنجان با استاد نقاشيش مرحوم يحيي خان نصري كه به استاد نصيري مشهور شده آشنا شد. استاد از استعداد هوشنگ خوشش آمد و ايشان را به شاگردي پذيرفت پس از مرگ استاد نصري توسط استاد عليزاده با استاد «رحيم يوسف نوه سي» كه به استاد «نوه سي» شهرت داشت آشنا شد در سال 64 به خدمت ايشان رفت و مدرك عالي نقاشي را از ايشان گرفتپس از صانحه دلخرااش تصادف كه منجر به كشته شدن مادرم و برادرم بهزاد گرديد پدرم هوشنگ جعفری براي ابراز درد بزرگش به شعر پناه برد. كم كم شعرهاي پدرم زبان زد خواص و عام گرديد درسال 60 يا 61 به همراه آقاي مهندس منوچهر نورآذر نزد استاد شهريار رفت و شعر مشهور «سفرچيلر» را به استاد قرائت كرد كه اشك از چشمان استاد حلقه ميزند و به پدرم ميفرمايند دو جاي شعرت اشغال دارد پدرم بلافاصله رفع اشغال ميكند. استاد از استعداد خدا دادي پدرم به وجد ميايند و به مهندس نورآذر كه فاميل نزديك شهريار بودند. ميفرمايد «خدا زن و بچه اين جعفری را گرفته كه از شعرهايش بوي اندوه و سوختگي آيد» كه به تركي يعني «بونون شعرلريندن يانيق قوخوسو گلير» خلاصه جعفري شعرش را بصورت جدي دنبال ميكند و در سال 31خرداد 69 برای فاجه دلخراش زلزله «طارم» چند شعر ميگويد كه با صداي خودش از صدا و سيماي تهران پخش ميشود از مرزها ميگذرد و استاد به شهرت جهاني دست مي يابد و به ائل شاعري يا شاعر زلزله مشهور ميشود بطوري كه استاد طاهر رستم اف در نشريه سحر باكو  مينويسد درد تمام زلزله را در شعر جعفري لمس و حس كردم پدرم ميگويد از اين پس شعر را جدي گرفتم و دنبال كردم مدت 10سال ريئس انجمن شعر زنجان بود و سپس انجمن «ايشيق» را تاسيس كردند و به همرا تني چند از دوستان  مسئول صفحه ادبي پيام زنجان شد و با استاد رضا كريمي اشنا شدند و او اين صفحه تركي را بعد از انقلاب در نشريه پيام زنجان پايه گذاري كرد كه مورد استقبال قرار گرفت و سپس به دعوت اقاي حكيمي پور پيش شماره  اميد زنجان را به همراه اقاي عطايي در روزنامه اطلاعات در آورد كه اين هفته نامه  شهرت جهاني پيدا كرد و چنان خدمتي به زبان تركي كرد كه زنجان در عمر خود نديده بود با انتشار اولين مجموعه شعرش بنام «آغ آتيم» به خانه و روستاها و شهرهاي دور و نزديك راه يافت و بقول استاد بياني مردم متوجه شدند كه غير از «حيدر باباي» شهريار شاعر ديگري هم ميتواند به قلبها راه يابد و چنين نيز شد آغ آتيم دوباره با كمي تجديد نظر بچاپ رسيد و در مدت كوتاه تجديد چاپ شد كه اگر مجوز بدهند هر ماه تجديد چاپ ميشود و الان در تبريز كه متاسفانه ناشر دقت نكرده با غلط چاپي و حذف شعرها و هزار مصيبت كه به سرش آمده به چاپ دهم رسيده و تا الان كه در كتابخانه يافت نمي شود پر فروش ترين كتاب تركيست پدرم غير از من سه دختر دارد كه از ازدواج دومش باخانم رحیمه فغفوری سه دختر دارد که هر سه هنرمند هستند نسيم جعفري برنده جايزه زن خورشيد ايران و صبا جعفري مينياتور كار و زهرا {سولماز} رئال كار ميكند در يك خانواده 5 نفره سه نفر جزو نخبگان كشورند و در سال 82 پدرم اولين نخبه انتخاب شد كه براي تجليلش دستهايي مانع ميشد كه پدرم به استاندار وقت نامه مينويسد و درخواست ميكند اين تجليل صورت نگيرد. و همانطور هم شد درسال 84  ازطرف مردم شاعر ملي شناخته شد و ملت بزرگ تورك پدرم را شاعر ملي نام نهادند كه افتخاريست بزرگ .درسال 76 زمان اقاي خاتمي بخاطر شعر حاجيلار و شورا مجبور شد 2 سال اداره نرود و اقاي حسن پور فرماندار وقت واستاندار اقاي سلطاني فر دستور ميدهند پدرم اجازه ندارد اداره بيايد اجبارا دو سال مرخصي بدون حقوق ميگيرد و در رياض عربستان نمايشگاه نقاشي باز ميكند .از پدرم سه جلد كتاب منتشر شده كه هر سه ناياب است بخاطر سانسور بيش از حد پدرم از چاپ يازدهم انها صرف نظر كرد و سه جلد ديگر آماده چاپ است كه متاسفانه بعلت بعضي مشكلات در انتظار چاپ مانده اند .دكتر علي قفقازليالي درمقاله اي 55 صفحه اي مينويسد هوشنگ جعفري را خوش اقبالترين شاعر ترك زبانان ايران ميدانم .جعفري در شعرهايش به زبان گياهان منطقه سبك جديدي را ارائه كرده وكسي كه كاملا در روستاها زندگي نكرده باشد كمي سخت به مفهوم شعرها پي ميبرد براي نمونه درشعر «آغ آتيم» ميگويند «اوردا دولبرجين اوتو دورد پر آچيبدي» دولبرجين گياه بسيار زيبايي ست كه در چمن ميرويد ولي سه پر باز ميكند در افسانه آمده اگر دولبرجين 4پرباز كند انجا تمام سحر و جادوها باطل ميشود وكسي نمي تواند قومي را اغفال كند و مردم در آرامش زندگي ميكند .و امسال اينها كه در شعرهاي پدرم به وضوح ديده ميشود كه در اين مقاله نميگنجد پدرم میگوید درس عشق وعاشقی را ما از او آموختیم مادرم بنیانگذار هرچه مکتب  خانه بود

ديديلر گليرسه باهاردا گله ر

بولودلارآرديجا گوزياشي چيله ر

داغلارا چن دوشر.باغچالار گوله ر

گلدي گوزلرينده كدر گتيردي

هره يه بير ايچيم زه هر گتيردي

قاچيشديق يولوندا سره ك گول چيچك

سؤغاتين آچماغا چنته سين سؤكك

بويونو اوخشاياق اليندن اوپك

گلدي .اللرينده بير قوخموش سؤغان

آجيسي.اينسي سي دونياني بوغان

ديديلر گئتيرير.هه ريه بيرپاي

بيرالينده اولدوز بير الينده آي

اوبايايلدي بئله بير هاي هاي

اللرين سيخميشدي اولدوز بوغماغا

سانجيسي.دوتموشدو.نيسگيل دوغماغا

اؤباهار بير دامجي ياغيش ياغمادي

كيمسه نه محبت سودون ساغمادي

دوداقلار گولمه دي .داماق چاغمادي

اؤگوندن.اؤ.ايله ديارباديار

اديني قويدولار.بير آجي باهار

2
ساچلار قارالير حسن جمالين ايا بنزير

يانقاقلارينين قيرميزي سي المايا بنزير

هئجرینده اوقدر آغلاميشام من گئجه گوندوز

گوزياشلاريم اخديقحا اوزومدن چايا بنزير

گوزيولدا قولاق سسده قاليبدير گنه سن سيز

رنگيم سولوب آخرسارالان ارپايا بنزير

روحوم قوشو صحراي غمينده گئجه گوندوز

تك ايريليب آواره گزن دورنايا بنزير

سين سيتمه مني تاب وتوانيم قوتاريبدي

زينگيلتي سسيم داي بوغولان هاي هايا بنزير

بايرامدا يتيشدي گنه ده عينيم آچيلمير

نه قيش قيشا.نه يازيازا.نه ياي يايابنزير
3

دار آغاجی …

دار آغاجی !

بوو آلاتورانلیقدا

بیر قیرپیملیق قولاق وئر منه

دار آغاجی !

هئی، هئی

بیزیم دونیامیز

اؤته‌سیز بیر دونیا

اویوتمازلی،

دهشتلی بیر دونیا

بیزیم دونیامیزین

گوندوزلری، گئجه‌یه ساریلمیش

و قاپ-قارالیق جیزگیسینه یوکسه رک

و گئجه‌لری، یئیین‌سیزلیک‌لره دؤنموش

زامان بورادا یئریندن ترپنمه‌ییر

و کؤلگه‌سیزله‌ییر خیلی کؤلگه‌میز

باخان گؤزلریمیز باخیلماز اولور

و یاشام تپه‌لری آشیلماز

دار آغاجی !

آه دار آغاجی

بیر دونوق شفقدن باخیرام

دونیامیز گونشین خسته خاناسی

و “من اونون عینادجیل سس سیزلییی یم”

و دیریلیگیم اونون اؤلوم خَره‌يينده

و پنجره‌مین قاپالی قاپاق‌لاری

سوسقونلوغا آچیلیر

سایخینليغا دؤنورم

سونسوزلوغا

آه دار آغاجی !

دونیا منه دوستاقلانمادا

من دونیایا آغیر گلیرم

باریت قوخوسو گلیر آدام‌لاردان

قاپی‌لاردان قاپالی لیق

گونئیلی پنجره‌لر قوزئی‌لره ساری آچیلیر

قوزئی‌لری شورابیل کیمی باکیر

بوردان آجیخمش بوداق‌لارین ایییسی گلیر

و آدام‌لار

چیچک‌لرین دیلینی بیلمه ییر

منی باغرینا باس دار آغاجی

روحوم دارتیلمادا

قورخورام

و قورخو قانیمی داماریمدا دوندورور

دار آغاجی !

هئی، دار آغاجی

منی راپور وئر سایاقلارینا

سنی گئيمک ایسته‌ییرم …
4