پرستش مددی
دل غمین و سینه پر سوز و گداز
دیده خونبار و منم در سوز و ساز
………………..درد هجرم را ببین ای چاره ساز
همچو شمعی جان بسوزد روز و شب
در غم جانان بسوزد روز و شب
………………..با دلی افسرده ،آهی جانگداز
در قفس خواهی بگیری جان من ؟
یا ز دست من بگیری نان من ؟
……………….کی،تو آبادم کنی ، ویرانه ساز؟
کُنج زندان غمینم جایگاه
عاقبت زیر زمینم جایگاه
……………….چرخ گردونا ، دمی با من بساز
نقش خارم را بپای گُل بدوز
همچو پروانه پر و بالم بسوز
…………….. میرسد پایان این راه دراز
شب نمی ماند همیشه پایدار
گُل نمی ماند همیشه روی خار
……………این جهان دارد خدائی چاره ساز
بخش مسمط | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران